پایگاه خبری فناوری اطلاعات برسام
پایگاه خبری فناوری اطلاعات برسام –
آره یا نه، بله یا خیر از وقتی که اینترنت آمد کل زندگی ما را به هم ریخت؛ دید و بازدید ها، دور همی ها، تفریحات و در کمال تاسف ادب هم از بین رفت، شاهد این قضیه نسل دهه اخیر است. از همه این ها مهم تر تایمینگ و زمان بندی کار ها هم از دست رفت، کلش آو کلنز با چه کار می کند؟ نت! گوگل، یوتیوب و …
البته قبول دارم از وقتی این ها آمده ما “به نظر” شاد تر هستیم، که البته باز هم نیستیم! من خودم به شخصه چندین و چند بار تصمیم این کار را گرفتم اما به دلیل مشغله ها نشد که نشد، اما خب ۱۵ ساعت در روز را به ۵ کاهش دادم!
خاطرات افراد از ترک اینترنت شما را شگفت زده می کند!
افراد زیادی هستند که اینترنت را برای همیشه جایگزین کرده اند و جای ویکی پدیا کتاب می خوانند، موزیک هایشان را آفلاین (با سی دی) خرید می کنند، جای ویدئو دیدن تلویزیون تماشا می کنند، جای فیسبوک به دوستشان زنگ می زنند، اسمارت فون هایشان را با نسل دوم تلفن همراه (جاوا و سیمبیان) جایگزین کرده اند، به جای چرخ زدن در وب کانتر می زنند (البته من که اصلا بازی نمی کنم!) و جای چت در گروه ها و تلگرام می روند در طبیعت پاک و عشق می کنند.
امروز هم برای این که خیالتان راحت بشود، اینترنت هم مثل هر اعتیاد دیگر قابل ترک است، می خواهیم یک مصاحبه تلخیص شده از یک شهروند آمریکایی که البته کار بی ربطی هم با اینترنت ندارد، برای شما بنویسیم باشد که پند گیرید!
پس لطفا هم این نوشته را یا کامل بخوانید یا کلا نخوانید! در آخر هم اگر دوست داشتید برای رهایی یک دوست از بند اعتیاد این نوشته را باز در اینترنت به اشتراک بگذارید! باشد که آخرین پست اینترنتی او باشد…
اشتباه می کردم
یکسال پیش که اینترنت رو کنار گزاشتم فکر می کردم دنیا روی سرم خراب میشه. این کنار گزاشتن باعث میشه غیر خلاق بشم. اصلا برام معنایی نداشت، این همه آدم دارن استفاده می کنن من چرا این رو کنار بزارم؟ روحم و روحیه ام با هم داشت شکسته می شد.
اما حالا یکسال از آخرین “چرخ زدن در وب”، “ایمیل چک کردن” و “لایک کردنم” میگذره، و به جاش از انگشتام و دو دستم (دست زدن) برای بیان احساسات استفاده کردم.
من برنامه ریخته بودم از اینترنت Disconnect بشم و درست همونطور که می خواستم الان پاک پاکم!
باور کردنی نیست که با این تغییر تفکر تمام مشکلات من حل شد. قرار بود روشن بین بشم، قرار بود به جای دنیای مجازی به دنیای حقیقی فکر کنم. عالی تر باشم.
به جای نت، الان که ۸ شبه کل روز رو خوابیدم، ۸ تا پیام صوتی از دوستان و همکارانم داشتم، به کافی شاپ رفتم تا شام بخورم. بازی های گوناگون، دو تا روزنامه ای داشتم رو خوندم و کپی که از New Yorker داشتم. الان هم که دارم Toy Story (داستان اسباب بازی) رو تماشا می کنم. اگر به دیروز برگردم داشتم با علامت چشمک زن ماوس یک متن رو ویرایش می کردم اما الان به جای این کار ترجیح میدم خودم بنویسم. باید بصیرت هایی که پشت زندگی مخفی شده اند رو باز به زندگی برگردونم.
اوایل ۲۰۱۲ من ۲۶ سال داشتم، و یک استراحت از زندگی مدرن می خواستم. فکر می کردم اینترنت یک وضعیت غیر طبیعی برای ما انسان هاست، یا حداقل برای من. فکر می کردم برای من که از ۱۲ سالگی با اینترنت سر کار داشتم و از ۱۴ سالگی زندگی من جزئی از اینترنت بود این کار اصلا ایده جالبی نیست.
رویایی که به واقعیت تبدیل شد
ایده من ترک شغل و زندگی مجدد با مادر و پدرم بود. شغل من نویسندگی تکنولوژی بود (بچه ها به نظرتون منم کار این دوستمون رو انجام بدم یا با کامنت ها من رو منصرف می کنید!!! دارم وسوسه تر میشم!)
از نظر یک نویسنده جالب بود تا ببینم اینترنت چه بلایی به سر من و زندگی هامون آورده. اما بالاخره ساعت ۱۱:۵۹ روز ۳۰ آوریل ۲۰۱۲ کابل ایترنت را از سیستم جدا کرده، Wi-Fi را خاموش کرده و تلفن همراه ام را با یک مدل ساده عوض کردم، احساس خیلی خوبی داشتم، آزاد تر بودم.
دو هفته بعد با افرادی آشنا شدم که آن ها از لحاظ دینی اینترنت را مخاطره آمیز می شماردند. من هم ایده تقریبا مشابه ای با آن ها داشتم. یکی از این افراد که یکی از مقاله های من راجع به ترک اینترنت را خوانده بود، گفت: “اینترنت در حال باز نویسی روابط، احساسات و حساسیت های ماست”.
در واقع این تکنولوژی صبر و حوصله ما را نابود می کند و کودکان را به پرخوری یا کم خوری افراطی تبدیل می کند.
اما در عوض این دوستمون من رو به دست نگه داشتن و انجام کار هایی مثل بو کردن گل تشویق کرد. خیلی بهتر شد.
از اون وقت به بعد، با انرژی بیشتری و این که دیگه تنها نبودم، اینترنت که هیچ صد عادت بد رو هم اصلاح کردم و به طور جایگزین به بو کردن اکثر گل ها، دیدن طبیعت، ملاقات های حقیقی، دوچرخه سواری، فریزبی و خواندن ادبیات یونانی پرداختم.
هفته ای یک پست به TheVerge می فرستادم به طوری که هیچ وقت سابقه نداشت، رئیسم هم تعجب کرده بود.
بدون هر گونه تلاش ۱۵ پوند (نزدیک به ۷ کیلوگرم) را کم کردم. لباس های جدیدی خریدم و مردم هم از زیباتر شدن و شاد تر شدن ام می گفتند.
البته راستش را که بگویم، کمی هم خسته شده بودم، البته تنهایی هم که جای خود را داشت. اما در عوض گام بزرگی در داشتن یک زندگی بهتر برداشته بودم. با کمی زمان بندی همه چیز اکی می شد.
باورتون نمیشه اگر بهتون بگم چقدر از آشفتگی ذهنم کم شده بود. نوشتن ۱۰ صفحه در روز به ۱۰۰ تبدیل شده بود!
البته نبودن در دنیای مجازی هم کار دستم داده بود، کمتر از حال و احوال دیگران با خبر می شدم و تازه هیچ کس هم از من خبری نداشت! برای همین باید افراد فرند لیستم رو در دنیای واقعی پیدا می کردم.
این ها به کنار رابطه خانواده چقدر با من بهتر شده بود (تمثال به وقتی اینترنتم قطع شد رفتم بیرون خانواده خوبین، میخوایم بیشتر آشنا بشیم!).
همیشه وقتی خواهرم با من صحبت می کردم، نصف در حال محاسبه بودم، نیمی دیگر در حال نوشتن و نیمی دیگر در حال فکر کردن بودم. اما الان کاملا به حرف هاش گوش می کنم و او هم از این وضعیت راضی هست. این وابستگی و بیشتر با هم بودنه از دنیای خشک و البته متنوع اینترنت بهتره.
بازگشت به واقعیت
وقتی اینترنت را ترک کردم، توقع داشتم نوشته های من اینطوری باشه: “امروز از یک نقشه کاغذی استفاده کردم، بدتر از این نمیشه”، “کتاب های کاعذی؟ این ها دیگر چه هستند؟!”، “آیا کسی کپی آفلاین از ویکیپدیا رو داره؟” خب نمیشد!
به جای سرچ در اینترنت نقشه نیویورک رو تهیه کردم و گوشه هایی که برام جالب بودن جا به جا گشتم. شاید باور نکنید (ما که باور می کنیم، هم شهری های شما نمی کنند!) اما برای برنامه ها و پیشنهادات به صورت تلفنی تماس گرفتم و خیلی کار های دیگه ای که فکر نمی کنید بدون اینترنت امکانشون باشه!
حقیقتا، بیشترین چیزی که داشتم می آموختم این بود که بدون اینترنت هم میشه زندگی کرد، شما نباید حتما اینترنت پر سرعتی داشته باشید (زمان کمتری منتظر بمانید)، تا متوجه شوید خواهرتان هم احساسات دارد.
نامه هایی که از سراسر جهان برام فرستاده میشد، مثلا دختری که نوشته بود:”برای ترک اینترنت از شما ممنونم، نه برای توهین، یک تحسین.”
مردم به داد مردم (همسایه ها یاری کنید!)
قبلا پیش می آمد، یا خوابم می برد و یا به صورت مخفیانه آنلاین می شدم، تلفن خانه را از برق می کشیدم و گاهی موبایل ام هم خاموش می شد، هیچی دیگه مادر پدرم خواهرم رو می فرستادند تا ببینند زنده ام یا نه!
بازگشتی که نابودم کرد!
شاید تا الان به این فکر افتاده باشید که اگر من در اینترنت نیستم چگونه این پست را برای شما گزاشتم یا حداقل از صحت آن مطلع شدم؟ حقیقت این است که یکسال بعد باز دوباره به اینترنت بازگشتم! و دوباره همان احساساتی که به گول زنک من را به آن دعوت کرد، بر سرم خراب شد. الان مجددا با کمبود وقت مواجه هستم، ممکن است بر لینک های جانبی کلیک کنم و خلاصه کار از کار گذشت! الان دوباره دارم برنامه می چینم تا چاره ای برای آن پیدا کنم. الان دیگر وقتی برای خواندن یا نوشتن آفلاین ندارم و برنامه زمانی هم از دستم خارج شده.
نتیجه گیری
دیدید؟ این هم از فردی که خودش دستش در کار بود و شبانه روز با گجت ها و تکنولوژی های گوناگون دست و پنجه نرم می کرد. بنده هم اگر قابل بدونید نزدیک به یک دهه هست که دارم در اینترنت مطلب می نویسم. من هم دقیقا با نظر ایشون موافق هستم. از وقتی که اینترنت وارد زندگی همه مان شد یک سری قرار داد ها به هم ریخت و وقت از دست مان در رفت، صبح می خوابیدیم و نیمه ظهر بیدار می شدیم یا ۴۸ ساعت اصلا نمی خوابیدیم. این استفاده برای ما که هیچ برای هیچ کس اصلا فکر خوبی نیست. اما با برنامه ریزی که اخیرا انجام شده ۱/۳ شدن زمان استفاده به بقیه فعالیت ها هم امکان کار رو میده. آدمی فقط یک بار به دنیا میاد و یک بار هم از دنیا میره، چشم به هم میزنیم و میگیم ای بابا جوونی یادش بخیر!
خوب فکر کنید برنامه بچینید، اگر هم دوست داشتید این دو لینک (۱ – ۲) رو مطالعه کنید تابستانی، برای افرادی که قصد این کار رو داشتن نوشتیم، که البته از چند نفر هم تائیدش رو گرفتم. فقط دقت داشته باشید فعالیت هایی رو انتخاب کنید که برای همیشه از نت دور بمونید و گرنه همون آش و همان کاسه!
امیدوارم این نوشته نیاز شما رو برآورده کرده باشه و با زندگی یک فرد تکنولوژیست آشنا شده باشید. راجع به حجم هم نزدیک به ۳۵۰۰ کلمه بود! که ما ۱۵۰۰ کلمه اصلی رو برای شما آماده کردیم! دیگه حلال کنید!
منتظر دیدگاه های شما هستیم
مانا (پایدار – پاینده) باشید
بروز ترین اخبار دنیای تکنولوژی را در کانال رسمی برسام دنبال کنید.
منبع: TheVerge
خاطرات افراد از ترک اینترنت شما را شگفت زده می کند!
مهیار سوری